می شود …
می شود بهار شد ، شکوفه شد، ترانه شد
چون بنفشه ها همیشه جاودانه شد
…همردیف یاس ها ، اقاقی یا و لاله ها
سبز شد شکوفه زد چو خنده بی بهانه شد
…جار زد ، میان برگهای پر نشاط باغ
مهربان تر از کبوتر زمانه شد
… غصه را درون قصه ها قلم کشید
طرح سادهء سرود عاشقانه شد
…در هجوم جنگها و سنگها و بنگها و ننگها
نغمه شد، بهانه شد، سرود شد، جوانه شد
…یک دریچه شد به سوی خندهای بی فریب
دل فریب تر ز ساز های بی ترانه شد
می شود سرود سبز سیب سرخ سرد را
گاز زد ، میان کوچه ها روانه شد